برچسب ها:جک,جوک,جدید,اسمس,اس ام اس,خنده دار,طمز,طنز,SMS
یه روز یه پیرمردی عزرائیل رو می بینه که داره از دور میادطرفش. ازترس جونش فرارمی کنه می ره داخل یه مهد کودک کنار بچه ها می شینه شروع می کنه به بیسکویت خوردن. عزرائیل میادپیشش ومیگه: داری چیکار می کنی؟
یه روز یه پیرمردی عزرائیل رو می بینه که داره از دور میادطرفش. ازترس جونش فرارمی کنه می ره داخل یه مهد کودک کنار بچه ها می شینه شروع می کنه به بیسکویت خوردن. عزرائیل میادپیشش ومیگه: داری چیکار می کنی؟ پیرمرد با صدای بچه گانه میگه: دارم قاقا میخورم. عزرئیل میگه: پس قاقاتو بخور بریم دَدَر.