گل اگر چشم خودش باز کند خواهد مرد / ماه در اوج غرورش به زمین خواهد خورد / چون به زیبایی تو حسرت ، عالم خوردند / برق چشمان تو روح از تنشان خواهد برد .
حرارت لازم نیست ، گاهی از سردی نگاهت میتوان آتش گرفت .
بیراهه هم برای خودش راهیست وقتی من را به تو برساند و حوصله چه زود بی طاقت می شود در ادامه ی راهی که به تو ختم نمی شود .
به اندازه ی چشمان کفتربازی که کفترش بر بام دیگری نشسته ، بیقرارتم !
دلم میخواهد ویرگول باشم تا وقتی به من میرسی ، مکث کنی !
دلم چندین سال است روزه ی عشق گرفته است ! اذان افطارش را تو بگو .
من بودم ، تو و یک عالمه حرف ، و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد ! کاش بودی و می فهمیدی وقت دلتنگی ، یک آه چقدر وزن دارد .
عصاره ی تمام مهربانی ها را می گیرم و از آن فرشته ای می سازم همچون "خودت" .
تمام مزرعه کافر صدایش می زدند ، گل آفتابگردان کوچکی که عاشق باران شده بود .
کاش میدانستی که جهانم بی تو "الف" ندارد !
تنهایی یعنی : ذهنم پر از تو و خالی از دیگران است ، اما کنارم خالی از تو و پر از دیگران است !
در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟ مثل آرامش بعد از یک غم ، مثل پیدا شدن یک لبخند ، مثل بوی نم بعد از باران ، در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟ من به آن محتاجم !
طلوع کن از سرزمین رویاهایم ای ستاره ی شب های تاریکم ! آسمان دلم را منتظر مگذار .
(فرستنده : سمیه جون از رشت)
بهانه های دنیا تو را از یادم نخواهد برد ، من تو را در قلبم دارم نه در دنیا .