آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
موضوعات
آرشیو
امکانات جانبی
جدید ترین مطالب
درباره ما
|
دیوانه نیستم !
فقط ، فقط طوری “خاص” که دیگران نمیتوانند ، تو را “دوست” دارم
.
.
.
چه باشه چه نباشه ، محبت سر جاشه / چه داری چه نداری ، تو عزیز روزگاری . . .
.
.
.
برای پیش تو بودن “بلیط” لازم نیست
مرور قصه ی دل کافی ست . . .
.
.
.
درست زمانی که سرت جای دیگری گرم است ؛ دل من همینجا یخ میزند !
چه فاصله زیادی است از سر تو تا دل من . . .
.
.
.
خاطره ها را رشوه میدهم به روزهایم تا از بی تو بودن صدایشان در نیاید !
.
.
.
خدایا این “قسمت” رو کجا فرستادی که هر وقت نوبت من میشه ، میگن “نیست” ؟
.
.
.
نمیپرسی تو حالی از دل غمگین و بیمارم / ولی من هر کجا باشم ، خیالت را به سر دارم .
.
.
.
از لحظه ای که چشم باز میکنم
کار شروع میشود
نظارت و برسی کیفیت تک تک اعضای بدن
قلب … چشم … گوش …
مبادا ذره ای
از عاشق تو بودن منحرف شده باشند . . . !
.
.
.
همه دردم این بود
عشقش بودم وقتایی که عشقش نبود . . . !
.
.
.
سهم “من” از “تو” عشق نیست ، ذوق نیست ، اشتیاق نیست
همان دلتنگی بی پایانی ست که روزها دیوانه ام می کند !
.
.
.
نزدیکی در فاصله نیست ، در اندیشه است و تو اکنون مهمان اندیشه ی منی . . .
.
.
.
یوسف و زلیخا را بی خیال !
من
در آغوش همین پیراهن یادگاری
هزار سال جوان تر میشوم . . . !
.
.
.
پنداشتی که چون ز تو بگسستم / دیگر مرا خیال تو در سر نیست
اما چه گویمت که جز این آتش / بر جان من شراره ی دیگر نیست . . .
.
.
.
برایت مینویسم دوستت دارم
میدانم که نمیدانی
ولی میدانم که میخوانی آرزویم این است که نخوانده بدانی . . .
.
.
.
با توام بی حضور تو ، بی منی با حضور من
می بینی تا کجا وفادار ماندم تا دل نازک پروانه نشکند ؟
همه ی سهم من از خود دلی بود که به تو دادم . . .
.
.
.
نشسته ام ، کجا ؟ کنار همان چاهی که تو برایم کندی
عمق نامردی ات را اندازه می گیرم !
.
.
.
ذهنم فلج می شـــــود… وقتی می خوانمت
و تو حتی نمیگویی
جـــــــــانم . . .
.
.
.
با تو زیر بارانم ، چتر برای چه ؟ خیال که خیس نمی شود !
.
.
.
پایان سریال دروغ هایت بود آخرین لبخندت
و چه ساده بودم من که تا تیتراژ پایانی به پای تو نشستم . . .
.
.
.
دوستی ها کمرنگ ، بی کسی ها پیداست / راست گفتی سهراب ، آدم اینجا تنهاست . . .
.
.
.
چه رسم تلخی ست
تو ، بی خبر از من و تمام من ، درگیر تو !
.
.
.
دیشب که باران آمد … میخواستم سراغت را بگیرم …
اما خوب میدانستم این بار هم که پیدایت کنم ، باز زیر چتر دیگرانی . . .
.
.
.
دیکتاتور
تویی و آغوشت !
که هر بار
مرا تسلیم می کند . . . !
.
.
.
روی کفنم بنویسید
موریانه ها
زهرمارتان
این تن که می خورید
حسرت شیرین بود
که خاک به آغوش کشید !
.
.
.
مستانه هایم شروع می شود
آن گاه که گیسوهایت را در شراب، جلا می دهی
.
.
.
آنقدر میوه های سمپاشی شده به خوردمان دادند
که این روزها
با حرف هایمان هم ، آدم می کشیم . . .
.
.
.
تراشکـــــــار ماهـــــــری شده ام بس کـــــــه تـــــــو نیـــــــامدی
و من بـــــــرای دلــــــــم بهانـــــــه تراشیدم . . . !
.
.
.
باد آورده را باد می برد
اما
تو که با پای خودت آمده بودی . . .
.
.
.
ای همیشه جاودانه در میان لحظه هایم
غصه معنایی ندارد تا تو می خندی برایم . . .
.
.
.
بی هیچ صدائی می آیند
زمانی که نمی دانی
در دلت یک مزرعه آرزو می کارند و…
بی هیج نشانی از دلت می گریزند
تا تمام چیزی که به یاد می آوری
حسرتی باشد به درازای زندگی
چه قدر بی رحمند رویاهـا . . .
.
.
.
خنده ام میگیرد
وقتی پس از مدت ها بی خبری
بی آنکه سراغی از این دل آواره بگیری
میگویی : دلم برایت تنگ است
یا مرا به بازی گرفته ای
یا معنی واژه هایت را خوب نمیدانی
دلتنگی ارزانی خودت . . .
.
.
.
خدا ما رو برای هم نمی خواست / فقط می خواست همو فهمیده باشیم
بدونیم نیمه ما ، مال ما نیست / فقط خواست نیمه مون و دیده باشیم
تموم لحظه های این تب تلخ / خدا از حسرت ما با خبر بود
خودش ما رو برای هم نمی خواست / خودت دیدی دعامون بی اثر بود . . .
.
.
.
دلم می خواهد نامت را صدا کنم
یک طور دیگر
جوری که هیچ کس صدایت نکرده باشد
یک طور که هیچ کس را صدا نکرده باشم
دلم می خواهد نامت را صدا کنم
یک طور که دلت قرص شود که من هستم
یک طور که دلم قرص شود که با بودن من ، تو هم هستی
بازنشر : سایت تفریحی تظاهر tazahor
این روزها فهمیدن زبان مادری سخت شده است
قبلتر ها وقتی می گفتند: دوستت دارم
معنی فارسی اش ساده بود
اما حالا “دوستت دارم” هزار معنی مختلف می دهد
الا دوست داشتن . . .
.
.
.
طب مدرن
طب سنتی
طب سوزنی
همه را امتحان کرده ام
درد بی درمان است درد دوریت !
.
.
.
از فکر من بگذر خیالت تخت باشد
من می تواند بی تو هم خوشبخت باشد
این من که با هر ضربه ای از پا در آمد
تصمیم دارد بعد از این سرسخت باشد
تصمیم دارد با خودش ،با کم بسازد
تصمیم دارد هم بسوزد ، هم بسازد
.
.
.
مسافرترین آدم دنیا هم
دست خطی می خواهد که بنویسد برایش
” زود برگرد “
طاقت دوری ات را ندارم . . .
.
.
.
ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم
چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم
به نفسهای تو در سایه ی سنگین سکوت
به سخنهای تو با لهجه ی شیرین سکوت . . .
.
.
.
فکر کنم
به بوی عطر تو حساسیت دارم
همین که در ذهنم می پیچد
از چشم
اشک می آید…
.
.
.
این روزها بدجور به تو آغشته ام ، از صافی ردم کن و ببین که جز تو هیچم نمی ماند .
.
.
.
خـیـــلـــى بـــده احــســاس کــنــى مــثــل دارویــى
فقط وقت نیاز ازت استفاده کنند . . .
.
.
.
نقـش یـــک درخــت خشک را
در زنـدگی بازی میکـنم
نمیـدانم که بایـد چشم انتظار بهار باشم
یا هیزم شکن پـیــر…
.
.
.
“بربادرفته”
صد بار بهتر است از
“از یاد رفته “…..
.
.
.
من درد میکشم
تو اما چشم هایت را ببند!
سخت است بدانم میبینی و بیخیالی . . .
.
.
.
اگر میداد لیلی کام مجنون …
کجا افسانه میشد نام مجنون …؟
.
.
.
گاهی دوست دارم بدون پک زدن
فقط بنشینم و نگاه کنم که سیگارم چگونه میسوزد
شاید آخر فهمیدم چه لذتی میبری از تماشای سوختن من . . .
.
.
.
صدایت نمیکـــــنم که برگـــــردی
مهــــــم باشم
خودت برمیگردی . . .
.
.
.
دلم یک آلزایمر خفیف می خواهد
آنقدر که یادم نرود
به نفعم است که به چند زبان زنده ی دنیا سکوت کنم . . .
.
.
.
این موهبت الهی ست صبح چشم بگشایی و یادت بیاید
دوستی داری آبی تر از آسمان ، زلالتر از شبنم و روشنتر از صبح . . .
.
.
.
کفرم را که در می آوری ، ایمانم به عشق بیشتر میشود !
.
.
.
عشق فراموش کردن نیست ،بخشیدن است
گوش کردن نیست ، درک کردن است
دیدن نیست ، احساس کردن است
جا زدن و کنار کشیدن نیست صبر کردن و ادامه دادن است
حتی تنها . . .
.
.
.
به روزها دل مبند ، روزها به فصل که میرسند رنگ عوض میکنند
با شب بمان ، شب گرچه تاریک است ، لیکن همیشه یک رنگ است . . .
.
.
.
گاهی اوقات باید خدا رو شکر کنی
یا اصلا بغلش کنی و ببوسیش
که به چیزی که یه روزی میخواستی نرسیدی …
.
.
.
ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر / به مرام تو گرفتار و به یاد تو اسیر . . .
.
.
.
بعضــــــی ها گـــریه نمی کنند !
اما …
از چشـــــم هایشان معلوم است ؛
که اشکــــی به بزرگی یک سکــــوت ،
گــــوشه ی چشمشان به کمیــــــن نشسته …
.
.
.
حریقی به جانم زدی با نگاهت / دلم را ربودی تو با روی ماهت
سیاهی برفت از تمام جهان / چو دیدم به یک لحظه چشم سیاهت . . .
.
.
.
گاهی “دوست داشتن” پنهان بماند قشنگ تر است
دوست داشتن را باید کشف کرد ؛
درک کرد ، و از آن لذت برد …
.
.
.
گاهی مرا یاد کن
من همانم که اگر ساعتی از من بیخبر بودی
آسمان را به زمین میدوختی . . .
.
.
.
ﻣﻦ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺮﺩ
ﯾﺎ ﺍﺯ ﻧﮕﺎﻩ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﻮﺍﻧﺪ
ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯽ ﭘﺮﺳﻢ
ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯽ ﭘﺮﺳﻢ ﮐﻪ : ﺁﯾﺎ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺍﺭﯼ ؟
ﻗﻠﺐ ﻣﻦ ﻭ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ : ﺁﺭﯼ
.
.
.
هزار کلمه بر جای خالی ات ریختم اما پر نشد ، به گمانم از جنس بی نهایتی .
.
.
.
تقصیر تو نیست!
همیشه همین گونه بوده ،
برو اما من پشت سرت دست نه ،
دل تکان می دهم . . .
.
.
.
وقتـی یه زن ســیگار کشید
یعنــی دیگه گریه جواب نمیده
و وقتی مــردی اشک ریخت
بدون کار از ســیگار کشیدن گذشته . . .
.
.
.
از “ماندن” که چیزی نمیدانی
لااقل
هر دم به بهانه ای تو را یاد کنم / افسرده دلم به یاد تو شاد کنم
بی تو دل من چو کلبه ای خاموش است / با یاد تو این خرابه آباد کنم . . .
.
.
.
.
مطالب پربازدید
نظرسنجي
مطالب تصادفی
عضويت سريع
لینک دوستان
تبلیغات متنی