از الان حالم از اون حس انكار براي نگرفتن عيدي بهم ميخوره!هي همش بايد بگيم نه....من ديگه بزرگ شدم:)))
پیرو ساخت گوشی که راحت از جیب درمیاد دارم به ساخت دیوار بتونی که کله راحت بهش برخورد می کنه فکر میکنم!
چیز سودمندی میشه هاااا!به جان خودم....
:دی
یکی از فانتزیامم اینه که دکتر بشم (بگو ایشالله)بعد تو یه مکان عمومی یکی سکته کنه بیافته زمین(خدا نکنه)بعد من داد بزنم برید کنار من دکترم بعد برم جلو مداوای اولیه رو روی مریض انجام بدم بعد همون موقع امبولانس برسه بیاد سمت مریض بگه کی بهش کمک کرده همه منو نشون بدن بعد دکتر امبولانسه رو به اشناهای بیمار بگه شما باید از ایشون تشکر کنین اگه ایشون نبود مریض حتما میمرد منم در همون لحظه رومو سمت افق کنم قدم زنان تو افق محو شم